۳ مطلب در مرداد ۱۳۹۹ ثبت شده است

 

 عمری در خواب زیسته ام با #تُو ، شَک برم داشته نکند این نبودن هایت را خواب دارم می بینم؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۹ ، ۱۹:۰۵
...

 بالاخره انجامش دادم.

 هر کاری که ازش ترسیدم و بارها و بارها و بارها و بارها هر روز توی سرم انجام   دادمش و ازش فرار کردم و باز و بااز و باااااااااز

 خواهش می کنم نزار این کار از من سر بزنه، عاجزانه التماست می کنم.

.

 یادم هست برای معرفی به بخش کاریم با سوپروایزر راهی شدم تمام مدت فکر این   بودم که زمان سلام و دست دادن نباید با آقایان دست بدهم! و هر بار زمان سلام باز   هم به این فکر می کردم و فکر می کردم و از قبل ترش هم تکرار می کردم با خودم.

 چرا؟ چرا همچه فکری باید توی مغز من باشد؟ هنوز هم تکرار می شود.

 اما حالا این یکی دردناک تر است و رنج آورتر و غذابش ابدی. اختیارش هم با من   نیست. افسار گسیخته است. ترسناک است.

 هربار توی مغزم تکرار می شود و آخرش بجای پشیمانی حس آسودگی  می آورد   ترسناکی و عذابش اش هم بیشتر می شود.

 التماس می کنم نگذار این کار را انجام بدهم. قسم ات بدهم به جان عزیز ترین ات...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۹ ، ۲۲:۱۹
...

  دست می گذارم روی سینه و گرمی شعله هاش دستم را می گیرد؛

 " إنَّ لِقتل الحُسَین علیهِ السَّلام حرارةً فی قلوب المومنین لَن تَبرُدُ ابداً "

 

پ.ن:

 جنس هیزمش باب پسندت نیست می دانم. گاه شعله به زیر می کشد و سوسو می زند و گاه چنان برمی آشوبد که شعله به دامان سینه ای دیگر می کشد اما، سوختنش مدام است؛ هر روز، هر شب، هر ساعت، هر لحظه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۹ ، ۰۰:۱۶
...